چند ساعته که سیاوش داره به قول خودش با من یه بحث منطقی میکنه اما من نمیدونم کجای این منطقم سوراخه که نمیتونم براش جابندازم که عزیزم، عشقی که با چشمای سبز و موی استخونی، به راحتی شروع بشه، حتماً یه روز روی یه تخت خواب و با کلی پول که الکی خرج شده و هزار و یک خرج که رو دستت مونده به اضافه یه جیب خالی، تموم میشه...
پ.ن.:سیا پسر داییمه!!!